چشم نرگس

ساخت وبلاگ
مرا از درد ترسانی به جام بی شرابم راتقاص فصل‌ها دادم جهان بی حسابم رانه موجی آمد و دریا نه جزری آخر فردابه سنگی میزدی اماسکوت بی حبابم رااگر سرخ شقایق را به دشت دردها دادیمنمیدانی چرا سیرم به حال پر خرابم رازمین گردید و آخر شد نگاهم باور چشمی رسیدم مرز تنهایی به نام این جوابم راسکوت دشت زیبا بود ولی دلگیرتر دیدم تبسم رابه این تلخی برای این سرابم راتمام زخم رویائیم و فردا چون نمیدانیمز در کوبداگر دستی به جام پرشرابم رامن ازاین کودکان ماه نمیپرسم تمام راهزلبخندی که میبارد خیال بی حسابم را./سجادنعلبندی @۱۷شهریور۱۴۰۱ چشم نرگس...
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 4:47